Tuesday, November 30, 2004

61.
امروز دلتنگ آن 7 عزيزم
7نفر عزيزي كه از دست داده ام
اين عزيزان كه تعدادشان هم عددي مقدس بود
چندي است ديار خشك قلبم را طراوتي نمي دهند
قسمتان مي دهم به هر آن چه بدان معتقديد
اگر نشاني از آنان يافتيد مرا بي خبر مگذاريد

جون مادرتون كد اين كانال هاي multivision رو فهميديد به ما هم بگيد


60.
با چه شوقي از دل خاك قد بركشيد
با چه هيجاني در دل بزرگمرد جاي گرفت
با چه غروري استحاله يافت
با چه آرزوهايي سر در پي تنها راه موجود نهاد
و ...
و چه بد فرجامي بود برايش
برخورد با آن قشر سلولوئيدي
لعنت بر تو اي كاندوم
اسپرم بينوا جان داد

Sunday, November 28, 2004


59 .
عشق باراني من فاحشه بود
ابرها جاكشيش مي كردند
پي هر شهر ورا مي بردند
بر تن هرزه علف مي باريد

امضا : هرزه علف سيراب

58.
عشوه هاي دخترك بادي بيلدينگ كار
در اوان شبي زمستاني
بهت من از دوربازو هاي افسانه اي دخترك
و شك من در اركان ظرافت زن
و سينه هايي به قطر توپ بسكتبال كودكي
همان كه دزد برد
مرا با مردي تبدار و عاشق مرافق ساخت

Saturday, November 27, 2004



57.يكسالگي نيمه خرد گراي خويش را به عموم بلاگ خوانان
تبريك و تهنيت عرض مي نمايم

امضا : نيمه زاغارت

Friday, November 26, 2004


56.
و بدان و آگاه باش خداي
براي جلوگيري از تندروي هاي آدم
بر بدن حوا دست انداز آفريد

Wednesday, November 24, 2004

55.


رفت روي بوم
رفت تا ماه را به خونه اش بياره
دستش رو دراز كرد
ماه رو لمس كرد
اومد كه بره جلوتر تا ماه رو بگيره
از بالاي بام افتاد پايين
صبح فردا
گربه ها دور مغر متلاشيش جمع شده بودند

Sunday, November 21, 2004

54.
كي وبلاگم رو سوراخ كرده ؟ خدا لعنتش كنه


Friday, November 19, 2004

53.


دخترك با چه غروري
از موهاي تا كمر رسته اش مي گفت
دخترك را ديدم
بلنداي قدش
تنها يك متر و سي و دو سانت بود

Wednesday, November 17, 2004

52.
در روزهاي ابري
دلم به حال خدا مي سوزد
كه ديگر نمي تواند زمين را بنگرد و
ما را بپايد

Tuesday, November 16, 2004

به مناسبت 51 امين پست

50.
دلت قرص باشد ماه من
اينجا همه ستاره اند

( اين طرح رو خواهرم گفته از من نيست )

Sunday, November 14, 2004

ستاره قطبي نمي خواهم
يافتنت را
يك شبتاب بس است

Friday, November 12, 2004

هيچ وقت نفهميدم
چرا عشاق
براي پيدا كردن عشق
هزار توي بدن معشوق را مي كاوند

Tuesday, November 09, 2004

با اين شرايط ميشه عاشق شد؟

Monday, November 08, 2004

زير باران آخر پاييز
چتر شبرنگ خويش را بستم
شسته از خاك ناپاك اين زمانه شدم
حس ميلاد تازه اي دارم

Saturday, November 06, 2004




از بي جايي
خيالمان را تخت كرديم

Tuesday, November 02, 2004

دختراي اين دوره زمونه خيلي سر به هوا شدن
از رفتارشون مي گي
نه ، از سينه هاشون