Wednesday, November 24, 2004

55.


رفت روي بوم
رفت تا ماه را به خونه اش بياره
دستش رو دراز كرد
ماه رو لمس كرد
اومد كه بره جلوتر تا ماه رو بگيره
از بالاي بام افتاد پايين
صبح فردا
گربه ها دور مغر متلاشيش جمع شده بودند

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home