124.
باز هم انگار خبري است
خدا دارد پنبه مان را مي زند
برف مي بارد
posted by rouzbeh at
12:47 AM
Saturday, February 12, 2005
Previous Posts
- 123.
- 122. گور خر يك روز كه از خيابان مي گذشت چنان با ...
- 121. گور خري از گور در آمده چشم هايش بسته مطالب م...
- 120. گور خر تنها تنابنده اي بود كه خودش و نگاتيوش...
- 119. گور خر كه خطوط بدنش افقي بود با گور خري خط ع...
- 118. گور خر در زندان بود تا به دليل حسن پوشش و پو...
- 117. گور خر قاتل گرفتند و به زندانش انداختند و او...
- 116. شپش قانونمند بر بدن نوزاد گور خر افتاد و آنق...
- 115. گور خر كه حالا براي خودش اسبي شده بود روي زم...
- 114. ِگور خر كه حالا يك دست سياه شده بود و براي خ...
Subscribe to
Posts [Atom]
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home